تلاش برای ظهور حضرت حجت ابن الحسن (عج)



بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

بخش اول

الله متعال در آیه‌ی 31 از سوره‌ی توبه، یک شیوه‌ی انحرافی را مشخص و سپس نهی فرموده است و آن تبعیت بی قید و شرط از دانشمندان (به طور خاص صاحبان علم و چه بسا معنای عام مد نظر آیه باشد) و از راهبان (باز به طور خاص اهل عبادت) می‌باشد، به گونه‌ای که می‌فرماید:

"اتّخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون اللّه" (سوره‌ی مبارکه توبه آیه 31)

کسانی که دانشمندان و راهبان را، به جای الله (جلّ جلاله) به عنوان رب خود گرفته‌اند، مقام ربوبیت مقام پرورش بندگان در جهات مختلف برای رسیدن به هدف خلقت و آن معرفت مقام شامخش است، و فقط و فقط منحصر به الله (جلّ جلاله) است و حال عده‌ای از حضرت الله (جلّ جلاله) منحرف شوند و به جای الله (جلّ جلاله) به حرف دانشمندان و راهبان بدون هیچ تعقّلی گوش فرا دهند کاملا خلاف آیات الهی است و بلکه در خیلی از آیات قرآن، دستور به تدبّر و تعقّل می‌دهد آنجا که می‌فرماید:

"افلا یتدبّرون القرآن ام علی قلوب اقفالها" (سوره‌ی مبارکه محمّد (ص) آیه‌ی 24)

آیا در قرآن تدبّر نمی‌کنند و یا اینکه مشکل جای دیگری است و آن قفلهایی است که بر دل دارند، کسانی که به واسطه‌ی کفر به الله (جلّ جلاله) و آیاتش مهر بر قلب و گوش و چشمانش خورده است به گونه‌ای که قلبشان از درک معارف الهی و گوششان از شنیدن و چشمانشان از دیدن آیات و هدایات حضرت حق (جلّ جلاله) محروم گشته تا آنجا که پروردگار عزیز در حقشان می‌فرماید:

"انّ الّذین کفروا سواء علیهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لا یومنون" (سوره‌ی مبارکه بقره آیه‌ی 6)

به واسطه‌ی کفر و تکذیب آیات الهی از تاثیر انذار قرآن محروم شده‌اند و خصلت تکبّر و خود بزرگ بینی مانع از شنیدن صدای حق و هدایت آنها می‌گردد و کفر حتما نیاز نیست که به طور مستقیم باشد بلکه عدم استفاده از نعمات الهی و پوشاندن آنها و در نظر نگرفتن آنها، کفر در عمل است و در عمل روی گردان شدن از نعماتش و ابتلای به گناهان پس از مدتی، قلب انسان را از درک معارف الهی محروم می‌کند.

حال آنکه مقام شامخش هدایت را منحصر به دو ویژگی می‌کند:

"انّما تنذر من اتّبع الذّکر و خشی الرّحمن بالغیب" (سوره‌ی مبارکه یس آیه‌ی 11)

آنجا که به مقام رسالت (ارواحنا فداه) می‌فرماید که انذار شما فقط و فقط در کسانی تاثیر دارد که تبعیت از ذکر (قرآن) کنند و از مقام رحمانیت، خشیت (ترس از عظمت الهی) داشته ‌باشند و در ادامه‌ی آیه چنین کسانی را به مغفرت الهی و اجر کریم بشارت می‌دهد و باز در سوره مبارکه‌ی ملک در مورد اهل عذاب جهنم می‌فرماید که وقتی آنها در آتش جهنم افکنده می‌شوند فریاد هولناکی از آن می‌شوند و در حالی که جهنم در حال جوش و فوران است به گونه‌ای که از شدت خشم نزدیک است متلاشی شود، سپس نگهبانان جهنّم از آنها می‌پرسند آیا برای شما بیم دهنده ای نیامد، اهل جهنم جواب می‌دهند: آری بیم دهنده آمد ولی آنرا تکذیب کردیم و گفتیم که الله (جلّ جلاله) چیزی نفرستاده است و به بیم دهندگان گفتیم که شما قطعا و منحصرا در گمراهی بزرگی هستید و سپس دلیل جهنمی شدنشان را بیان می‌کنند:

"و قالوا لو کنّا نسمع او نعقل ما کنّا فی اصحاب السّعیر" (سوره‌ی مبارکه ملک آیه‌ی 10)

و می‌گویند اگر دعوت رسولان را شنیده بودیم (تبعیت از آنان می‌داشتیم) و یا در سخنان آنان تعقل می‌کردیم از اهل سعیر (آتش سوزان) نبودیم و سپس الله متعال (جلّ جلاله) می‌فرماید که آنها به گناه خود معترف می‌شوند (و در حالی که اعترافشان سودی به حالشان ندارد و فرمان قهر الهی می‌رسد) که اهل سعیر از رحمت حق دور باد (پناه به مقام شامخش می‌بریم و از فضل‌اش و به برکت محمّد و آل محمّد از مقام شامخش مسئلت داریم که ما را از آتش جهنم نجات دهد).

حال آیا ما هم آیات الهی را به کل منکر شده‌ایم که الله (جلّ جلاله) هدایتی برای ما نفرستاده است و یا اینکه نه، معترفیم به اینکه او قرآن و در کنار قرآن، حضرت محمّد (ص) و خاندان مطهّرش را برای نجات و سعادت ابدی ما فرستاده است و حال با این اعتراف سنگین بر قبول هدایت الله (جلّ جلاله) از این طریق، در عمل از نعمت عظیم اش در هدایت رویگردان باشیم و با ادعای سنگین‌تر تبعیت از قرآن و اهل بیت (صلوات الله علیهم اجمعین) خون به دلشان کنیم و بیشتر خود را اهل عذاب کنیم که می‌دانیم و با علم از نعمت الهی روی برگردان شویم، از دسته‌ی اول (اهل تکذیب) بیشتر مستحق عذاب خواهیم بود، بلکه علم به مسئله و در مرحله‌ی بعدی ادعای عمل، بیشتر از دسته‌ی اول مستحق و اهل عذاب خواهیم شد، به رحمانیت و رحیمیت اش پناه می بریم که از این دسته باشیم.

بلکه الله (جلّ جلاله) در خیلی از آیات قرآن دستور به تعقّل می‌دهد و دلیل رویگردانی از دین و معارف الهی را عدم تعقّل بیان می‌کند:

" و اذا نادیتم الی الصلوه اتخذوها هزوا و لعبا ذلک بانهم قوم لا یعقلون" (سوره‌ی مبارکه‌ی مائده آیه‌ی 58)

می فرماید: و چنانچه ندای نماز بلند کنید آنرا به استهزاء و بازی می‌گیرند و دلیل آن این است که (در آیات و حقایق الهی) تعقّل نمی‌کنند.

شاکر نعمات الهی بر هدایتش می باشیم و از فضل اش و به برکت محمّد و آل محّمد (صلوات الله علیهم اجمعین) از مقام شامخش مسئلت داریم که توفیق عمل به علم به ما عنایت بفرماید.


این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر

وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین

وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق

بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


با عرض سلام

مطالب موجود در وبلاگ پس از مدتی از وبلاگ حذف می‌شوند، منتها لیست مطالب در همین پست قرار داده خواهد شد و چنانچه نیاز به مراجعه‌ی مجدد بود در قسمت نظرات اعلام کنید، لینک مطلب در همینجا به اشتراک گذاشته می‌شود ان‌شاء‌الله.


بسم الله الرحمن الرحیم

بخش اول

 الله متعال در آیه‌ی 31 از سوره‌ی توبه، یک شیوه‌ی انحرافی را مشخص و سپس نهی فرموده است و آن تبعیت بی قید و شرط از دانشمندان (به طور عام صاحبان علم) و از راهبان (به طور عام اهل عبادت) می‌باشد، به گونه‌ای که می‌فرماید:

"اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله" (سوره‌ی مبارکه توبه آیه 31)

کسانی که دانشمندان و راهبان را، به جای الله (جل جلاله) به عنوان رب خود گرفته‌اند. مقام ربوبیت مقام پرورش بندگان در جهات مختلف برای رسیدن به هدف خلقت و آن معرفت الله (جل جلاله) است، و فقط و فقط منحصر به خودش است و حال عده‌ای از حضرت الله (جل جلاله) منحرف شوند و به جای الله (جل جلاله) به حرف دانشمندان و راهبان بدون هیچ تعقلی گوش فرا دهند کاملا خلاف آیات الهی است و بلکه در خیلی از آیات قرآن، دستور به تدبر و تعقل می‌دهد آنجا که می‌فرماید:

"افلا یتدبّرون القرآن ام علی قلوب اقفالها" (سوره‌ی مبارکه محمّد (ص) آیه‌ی 24)

آیا در قرآن تدبر نمی‌کنند و یا اینکه قفلهایی بر دل دارند که آنها را از تدبر در قرآن باز می‌دارد، به گونه‌ای که  به واسطه‌ی کنار گذاشتن نعمات الهی و تکذیب عملی و یا زبانی آیاتش از حضرت حق (جل جلاله) دور شده‌اند تا آنجا که پروردگار عزیز در حقشان می‌فرماید:

"ساصرف عن آیاتی الّذین یتکبّرون فی الارض بغیر الحق" (سوره‌ی مبارکه اعراف آیه‌ی 146)

می‌فرماید:کسانی را که به ناحق بر روی زمین گردنکشی و تکبر می‌کنند از آیات خود (مواعظ و معارف الهی) دور می‌سازم و آنها را از این حقایق منصرف و رویگردان می‌کنم. دلیل این قضیه هم همانطور که در انتهای آیه می‌فرماید این است که آنها خود ابتدا آیات الهی را تکذیب کرده‌اند و از آنها غافل بوده‌اند و در اینجا حتما تکذیب زبانی مد نظر نیست بلکه تکذیب عملی آیات را نیز شامل می‌گردد و در جای دیگر مقام شامخش هدایت را منحصر به دو ویژگی می‌کند:

"انّما تنذر من اتّبع الذّکر و خشی الرّحمن بالغیب" (سوره‌ی مبارکه یس آیه‌ی 11)

آنجا که به مقام رسالت (ارواحنا فداه) می‌فرماید که انذار شما فقط و فقط در کسانی تاثیر دارد که تبعیت از ذکر (قرآن) کنند و از مقام رحمانیت، خشیت (ترس از عظمت الهی) داشته ‌باشند و در ادامه‌ی آیه چنین کسانی را به مغفرت الهی و اجر کریم بشارت می‌دهد و باز در سوره مبارکه‌ی ملک در مورد اهل عذاب  می‌فرماید که وقتی آنها در آتش جهنم افکنده می‌شوند فریاد هولناکی از آن می‌شنوند و در حالی که جهنم در حال جوش و فوران است به گونه‌ای که از شدت خشم نزدیک است متلاشی شود، هرگاه گروهی در آن افکنده شوند، نگهبانان جهنم از آنها می‌پرسند آیا برای شما بیم دهنده ای نیامد، اهل جهنم جواب می‌دهند: آری بیم دهنده آمد ولی آنرا تکذیب کردیم و گفتیم که الله (جل جلاله) چیزی نفرستاده است و به بیم دهندگان گفتیم که شما قطعا و منحصرا در گمراهی بزرگی هستید و سپس دلیل جهنمی شدنشان را بیان می‌کنند:

"و قالوا لو کنّا نسمع او نعقل ما کنّا فی اصحاب السّعیر" (سوره‌ی مبارکه ملک آیه‌ی 10)

و می‌گویند اگر دعوت رسولان را شنیده بودیم (تبعیت از آنان می‌داشتیم) و یا در سخنان آنان تعقل می‌کردیم از اهل سعیر (آتش سوزان) نبودیم و در ادامه‌ی آیه الله متعال (جل جلاله) می‌فرماید که آنها به گناه خود معترف می‌شوند (و در حالی که اعترافشان سودی به حالشان ندارد و فرمان قهر الهی می‌رسد) که اهل سعیر از رحمت حق دور باد (پناه به مقام شامخ الله (جل جلاله) می‌بریم و از فضل‌اش و به برکت محمد و آل محمد از مقام شامخش مسئلت داریم که ما را از آتش جهنم نجات دهد).

حال آیا ما هم آیات الهی را به کل منکر شده‌ایم که الله (جل جلاله) هدایتی برای ما نفرستاده است و یا اینکه نه، معترفیم به اینکه او قرآن و در کنار قرآن، حضرت محمد (ص) و خاندان مطهرش را برای نجات و سعادت ابدی ما فرستاده است و حال با این اعتراف سنگین در عمل از نعمت عظیم اش در هدایت رویگردان باشیم و با ادعای سنگین‌تر تبعیت از قرآن و اهل بیت (صلوات الله علیهم اجمعین) خون به دلشان کنیم و حال آنکه می‌دانیم و با علم از نعمت الهی روی برگردان شدن، از دسته‌ی اول (اهل تکذیب) بیشتر مستحق عذاب خواهیم بود، آری، علم به مسئله و در مرحله‌ی بعدی ادعای عمل، بیشتر از دسته‌ی اول مستحق و اهل عذاب خواهیم شد، به رحمانیت و رحیمیت الله (جل جلاله) پناه می بریم که از این دسته باشیم.

و نیز الله (جل جلاله) در خیلی از آیات قرآن دستور به تعقل می‌دهد و دلیل رویگردانی از دین و معارف الهی را عدم تعقل بیان می‌کند:

" و اذا نادیتم الی الصلوه اتّخذوها هزوا و لعبا ذلک بانّهم قوم لا یعقلون" (سوره‌ی مبارکه‌ی مائده آیه‌ی 58)

می‌فرماید: و چنانچه ندای نماز بلند کنید آنرا به استهزاء و بازی می‌گیرند و دلیل آن این است که (در آیات و حقایق الهی) تعقل نمی‌کنند.

شاکر نعمات الهی بر هدایتش می باشیم و از فضل اش و به برکت محمد و آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) از مقام شامخش مسئلت داریم که توفیق عمل به علم به ما عنایت بفرماید.


بسم الله الرحمن الرحیم

"قال فاخرج منها فانک رجیم (34) و ان علیک اللعنة الی یوم الدین" (سوره‌ی حجر آیات 34 و 35)

در مورد جریان خلقت انسان، الله عزیز (جل جلاله) این بحث را در چند جای قرآن بیان می‌فرماید، از جمله در سوره‌ی حجر که در آن جریان خلقت انسان به این صورت است که پروردگار متعال به ملائکه می‌گوید که من بشری از گل و لای کهنه‌ی متغیر (ترجمه‌های دیگر هم شده است) خلق خواهم کرد، تعبیری که در اینجا آمده است یک تعبیر کنایه‌ای است به این منظور که جسم او، آنچنان ارزشی ندارد و برای این مخلوق، مادیات و ظواهر دنیوی ارزش واقعی به حساب نمی‌آید، سپس حضرت حق می‌فرماید:

"فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین" (سوره‌ی حجر آیه‌ی 29)

"وقتی او را درست و نیکو گردانم و از روح خود در او بدمم، برای او سجده‌کنان بیافتید"، حال اینجا بحثی مطرح است و آن اینکه مسئله‌ای که به انسان مقام شگرف می‌دهد و او را لایق می‌کند به اینکه ملائکه بر او سجده کنند همان "نفخت فیه من روحی" از جانب الله عزیز است و باز باید به این مطلب اشاره کرد که اصل و گوهر وجودی بشر همان روح اوست که او را شایسته‌ی این کرده که فرشتگان بر او سجده کنند.

سپس در ادامه‌ی آیات مطرح می‌شود که تمامی ملائکه سجده کردند، مگر ابلیس (از فرشتگان نمی‌باشد) که نپذیرفت با سجده کنندگان باشد بعد الله (جل جلاله) به او خطاب می‌کند تو را چه شده (به این معنی که مقام زیاد از حدت برای خودت قائل شدی) که با ساجدان نیستی مطابق آیه زیر:

"قال یا ابلیس ما لک الا ت مع الساجدین" (سوره‌ی حجر آیه‌ی 32)

این ملعون در جواب می‌گوید بشری که از گل و لای کهنه‌ی متغیر خلق شده است را سجده نمی‌کند از اینجا می‌شود فهمید که این ملعون علمی نداشته و بلکه حفظیاتی داشته زیرا نفهمید که گوهر وجودی انسان، همان روح اوست که او را شایسته‌ی سجده کرده و نه آنچه که جسم مادی او از آن در ابتدا خلق شده است که در جواب مطرح می‌کند. در ارتباط با اینکه این نجاست عینیه، علمی نداشته در ترجمه و توضیح آیه‌ی شریفه "قال رب بما اغویتنی لازینن لهم فی الارض و لاغوینهم اجمعین" مطالبی ان‌شاءالله بحث خواهد شد، البته باید ذکر شود که این آیه توسط عده‌ای به شدت غلط توضیح داده شده است.

سپس الله (جل جلاله) بهش می‌فرماید:

"قال فاخرج منها فانک رجیم (34) و ان علیک اللعنة الی یوم الدین" (سوره‌ی حجر آیات 34 و 35)

"(الله متعال) می‌فرماید: از این جایگاه بیرون شو، که تو رجیم (رانده شده) هستی (34) و مسلما لعنت (ما) تا روز جزا بر تو حتمی گردید"

سپس این بیمقدار، از الله (جل جلاله) درخواستی می‌کند که تا روز قیامت حضرت حق به او مهلت دهد (الی یوم یبعثون)، سپس پروردگار متعال می‌فرماید:

"قال فانک من المنظرین (37) الی یوم الوقت المعلوم" (سوره‌ی حجر آیات 37 و 38)

پروردگار متعال در جواب به او می‌فرماید: "تو از مهلت یافتگانی ولی تا روز زمان معین".

از امام صادق (ع)، در مورد این آیه روایت شده است که فرمودند: "آیا پنداشته‌ای این روز، روزی است که مردم در آن مبعوث می‌شوند؟ همانا الله (جل جلاله) تا روز قیام قائم ما، به ابلیس مهلت داده است، وقتی پروردگار متعال حضرت حجت ابن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مبعوث می‌کند، ایشان به مسجد کوفه می‌روند، در آن هنگام ابلیس در حالی که با زانوان خود راه می‌رود، به آنجا می‌آید و می‌گوید: ای وای بر خودش از چنین روز، سپس (حضرت مهدی علیه السلام) پیشانی او را گرفته و گردنش را می‌زنند و آن هنگام روز وقت معلوم است.

آن چیزی که مسلم است این است که این نجاست عینیه یعنی ابلیس به شدت ضعیف و به شدت پست می‌باشد.

شاکر نعمات الهی بر هدایت او می‌باشیم و از فضل‌‌اش و به برکت محمد و آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) از مقام شامخش مسئلت داریم که توفیق عمل به علم به ما عنایت بفرماید.



بسم الله الرحمن الرحیم

بخش دوم

خلاصه‌ی مطالب:
  • نهی تبعیت بی قید و شرط از دانشمندان و عابدان در قرآن
  • ربوبیت فقط و فقط از شئون الله (جل جلاله) است.
  • پیروان گمراه و پیشوایان ظالم در عذاب مشترکند.
  • اهل جهنم، برای فرمانروایان و بزرگان گمراه کننده طلب عذاب دو چندان می‌کنند و به شدت آنها را لعن می‌کنند.
  • حضرت حق در جواب به چنین درخواست هایی می‌فرماید: برای هر کدام (پیروان و پیشوایان) دو چندان است ولی خبر ندارید.

همانطور که در بخش اول اشاره شد، الله متعال در آیه‌ی 31 از سوره‌ی توبه، یک شیوه‌ی انحرافی را مشخص و سپس نهی فرموده است و آن تبعیت بی قید و شرط از دانشمندان و راهبان می‌باشد، به گونه‌ای که می‌فرماید:

"اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح ابن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا لا اله الا هو سبحانه عما یشر" (سوره‌ی مبارکه توبه آیه 31)

کسانی که دانشمندان و راهبان و حضرت مسیح ابن مریم (صلوات الله علیه) را، به جای الله (جل جلاله) به عنوان رب خود گرفته‌اند و در حالی که امر نشده بودند مگر اینکه معبود یگانه را بپرستند که جز او هیچ معبودی نیست و منزه است از آنچه شریک او قرار می‌دهند.

در آیه بحث به ربوبیت گرفتن حضرت مسیح ابن مریم (صلوات الله علیه) نیز اشاره شده است و از آیه معلوم است که ربوبیت فقط و فقط از شئون الله (جل جلاله) است زیرا در ادامه‌ی آیه، به ربوبیت گرفتن را شاخه‌ای از شئون عبادت مشخص می‌کند به گونه ای که می‌فرماید اهل کتاب امر شده بودند که فقط معبود یگانه را بپرستند و غیر این رفتار را شرک می‌داند. همچنین در آیه‌ی فوق تبعیت بی چون و چرا و بدون تعقل و تدبر از علما و عابدان را به طور کامل نفی می‌کند بلکه شرک می‌داند.

در جاهای دیگر قرآن نیز مطالب روشن کننده در مورد پیشوایان و پیروان ظالم آمده است. در سوره صافات، الله متعال، نوعی گفتگو میان اهل عذاب را به تصویر می‌کشد. مطابق این بخش از آیات منظور از ظالمین کسانی‌اند که نسبت به حقیقت لا اله الا الله استکبار می‌ورزند و مشرک اند، گفتگو به صورت زیر بیان شده است:

"بعضی از آنها به بعضی دیگر رو کرده و از آنها می‌پرسند (که این چه وضعی است؟)، (سپس پیروان گمراه به پیشوایان ظالم) می‌گویند: همانا شما از راه خیرخواهی به سوی ما می‌آمدید (ولی کارتان جز فریب و نیرنگ نبود، آنها در جواب) می‌گویند: (ما تقصیری نداریم) بلکه خودتان اهل ایمان نبودید و برای ما بر شما هیچ تسلطی نبود بلکه خودتان مردمی اهل طغیان و گردنکشی بودید و اکنون، قول پروردگار بر ما محقق گشته که البته همگی ما عذاب را خواهیم چشید، ما شما را گمراه کردیم زیرا (قطعا) خودمان گمراه بودیم" (سوره‌ی صافات آیات 27 تا 32)

در ادامه الله متعال می‌فرماید که بدون تردید همه‌ی آنها در عذاب مشترکند:

"فانهم یومئذ فی العذاب مشتر" (سوره‌ی صافات آیه‌ی 33)

الله متعال می‌فرماید که تبعیت کنندگان و تبعیت شوندگان در عذاب مشترکند، یعنی این حرف برای تابعین مطرح نیست که بگویند ما از کسانی دیگر تبعیت می‌کردیم و این سخن مانع از عذاب آنها نیست.

در سوره‌ی احزاب باز از اهل سعیر (آتش سوزان) سخنانی نقل می‌شود که آنها در حالیکه در آتش معذبند، عذاب دو چندان برای فرمانروایان و بزرگان خود طلب می‌کنند چنین خواهند گفت:

"ای کاش که ما الله (جل جلاله) و رسول را اطاعت می‌کردیم و می‌گویند: پروردگارا همانا ما از فرمانروایان و بزرگانمان اطاعت می‌کردیم که آنها ما را به گمراهی کشاندند" (سوره‌ی احزاب آیات 66 و 67)

سپس آنها در آتش جهنم برای پیشوایان خود عذاب دو چندان طلب می‌کنند و از پروردگار برای آنها لعن و غضب شدید درخواست می‌کنند:

"ربنا ءاتهم ضعفین من العذاب و العنهم لعنا کبیرا" (سوره‌ی احزاب آیه‌ی 68)

منتها طلب عذاب دو چندان برای پیشوایان‌شان و لعن کردن‌ آنها سودی به حال خودشان ندارد و آنها را از عذاب نجات نمی‌دهد. در آیه‌ی دیگر در سوره‌ی اعراف، پروردگار عزیز جواب پیروان گمراه را می‌دهد:

"(الله متعال) می‌فرماید شما هم در میان گروه‌هایی از جن و انس که پیش از شما بودند در آتش داخل شوید، هرگاه قومی وارد شوند، هم مسلکان خود را لعنت کنند تا آنکه همه در آتش جهنم جمع شوند، پیروان در مورد پیشوایان می‌گویند: پروردگارا اینان ما را گمراه کردند، پس عذابشان را از آتش دو چندان بگردان" (سوره‌ی اعراف آیه‌ی 38)

در جواب الله متعال می‌فرماید:

"قال لکل ضعف و لکن لا تعلمون" (سوره‌ی اعراف آیه‌ی 38)

پروردگار عزیز در جواب می‌فرماید که برای هر کدام (پیروان و پیشوایان) دو چندان است ولی خبر ندارید.

شاکر نعمات الهی بر هدایت او می‌باشیم و از فضل‌اش و به برکت محمد و آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) از مقام شامخش مسئلت داریم که توفیق عمل به علم به ما عنایت بفرماید.




با عرض سلام

مطالب موجود در وبلاگ پس از مدتی از وبلاگ حذف می‌شوند، منتها لیست مطالب در همین پست قرار داده خواهد شد و چنانچه نیاز به مراجعه‌ی مجدد بود در قسمت نظرات اعلام کنید، لینک مطلب در همینجا به اشتراک گذاشته می‌شود ان‌شاء‌الله.

بسم الله الرحمن الرحیم

"قال فاخرج منها فانک رجیم (34) و ان علیک اللعنة الی یوم الدین" (سوره‌ی حجر آیات 34 و 35)

در مورد جریان خلقت انسان، الله عزیز (جل جلاله) این بحث را در چند جای قرآن بیان می‌فرماید، از جمله در سوره‌ی حجر که در آن جریان خلقت انسان به این صورت است که پروردگار متعال به ملائکه می‌گوید که من بشری از گل و لای کهنه‌ی متغیر (ترجمه‌های دیگر هم شده است) خلق خواهم کرد، تعبیری که در اینجا آمده است یک تعبیر کنایه‌ای است به این منظور که جسم او، آنچنان ارزشی ندارد و برای این مخلوق، مادیات و ظواهر دنیوی ارزش واقعی به حساب نمی‌آید، سپس حضرت حق می‌فرماید:

"فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین" (سوره‌ی حجر آیه‌ی 29)

"وقتی او را درست و نیکو گردانم و از روح خود در او بدمم، برای او سجده‌کنان بیافتید"، حال اینجا بحثی مطرح است و آن اینکه مسئله‌ای که به انسان مقام شگرف می‌دهد و او را لایق می‌کند به اینکه ملائکه بر او سجده کنند همان "نفخت فیه من روحی" از جانب الله عزیز است و باز باید به این مطلب اشاره کرد که اصل و گوهر وجودی بشر همان روح اوست که او را شایسته‌ی این کرده که فرشتگان بر او سجده کنند.

سپس در ادامه‌ی آیات مطرح می‌شود که تمامی ملائکه سجده کردند، مگر ابلیس لعین (از فرشتگان نمی‌باشد) که نپذیرفت با سجده کنندگان باشد.
بعد الله (جل جلاله) بهش خطاب می‌کند:

"قال یا ابلیس ما لک الا ت مع الساجدین" (سوره‌ی حجر آیه‌ی 32)

این ملعون در جواب می‌گوید بشری که از گل و لای کهنه‌ی متغیر خلق شده است را سجده نمی‌کند از اینجا می‌شود فهمید که این ملعون علمی نداشته و بلکه حفظیاتی داشته زیرا نفهمید که گوهر وجودی انسان، همان روح اوست که او را شایسته‌ی سجده کرده و نه آنچه که جسم مادی او از آن در ابتدا خلق شده است که در جواب مطرح می‌کند. در ارتباط با اینکه این نجاست عینیه، علمی نداشته در آیات دیگری از قرآن هم مطالبی بیان شده است.

سپس الله (جل جلاله) بهش می‌فرماید:

"قال فاخرج منها فانک رجیم (34) و ان علیک اللعنة الی یوم الدین" (سوره‌ی حجر آیات 34 و 35)

"(الله متعال) می‌فرماید: از این جایگاه بیرون شو، که تو رجیم (رانده شده) هستی (34) و مسلما لعنت (ما) تا روز جزا بر تو حتمی گردید"

سپس این بیمقدار، از الله (جل جلاله) درخواستی می‌کند که تا روز قیامت حضرت حق به او مهلت دهد (الی یوم یبعثون)، سپس پروردگار متعال می‌فرماید:

"قال فانک من المنظرین (37) الی یوم الوقت المعلوم" (سوره‌ی حجر آیات 37 و 38)

پروردگار متعال در جواب به او می‌فرماید: "تو از مهلت یافتگانی ولی تا روز زمان معین".

از امام صادق (ع)، در مورد این آیه روایت شده است که فرمودند: "آیا پنداشته‌ای این روز، روزی است که مردم در آن مبعوث می‌شوند؟ همانا الله (جل جلاله) تا روز قیام قائم ما، به ابلیس مهلت داده است، وقتی پروردگار متعال حضرت حجت ابن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مبعوث می‌کند، ایشان به مسجد کوفه می‌روند، در آن هنگام ابلیس در حالی که با زانوان خود راه می‌رود، به آنجا می‌آید و می‌گوید: ای وای بر خودش از چنین روز، سپس (حضرت مهدی علیه السلام) پیشانی او را گرفته و گردنش را می‌زنند و آن هنگام روز وقت معلوم است.

آن چیزی که مسلم است این است که این نجاست عینیه یعنی ابلیس به شدت ضعیف و به شدت پست می‌باشد.

شاکر نعمات الهی بر هدایت او می‌باشیم و از فضل‌‌اش و به برکت محمد و آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) از مقام شامخش مسئلت داریم که توفیق عمل به علم به ما عنایت بفرماید.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها